makoran مکران

مکران وبلاگ خبری-تحلیلی استان سیستان و بلوچستان

makoran مکران

مکران وبلاگ خبری-تحلیلی استان سیستان و بلوچستان

یادی از شهید مولوی جنگی زهی، رادمرد بلوچستان

  اول بهمن ماه خبری کوتاه در رسانه ها پیچید که تقارن آن با ایام عزاداری حضرت رسول ص و امام مجتبی ع واکنش چندانی را بر نیانگیخت. شهید مولوی جنگی زهی امام جمعه اهل سنت راسک همچون هزاران مومن پاکباخته ای گمنام و بی ادعا در گوشه ای از این کشور پهناور سرگرم طاعت خدا و خدمت به خلقش بود و به حق اجر اخلاص و جهاد در راه خدا با شهادتش دریافت کرد.

هرچند این شهید عزیز صاحب شهرت نبود لیکن شهادتش عطر مردان ناب خدایی را در جامعه پراکند تا در راه ماندگان نشانه ای از حجت تمام شده خدا را در یابند. مولوی مصطفی جنگی زهی از برادران اهل سنت و امام جمعه شهرستان راسک در جنوب استان سیستان و بلوچستان بود.

ساده زیستی، شجاعت، تقوا، خدمت به محرومین، عشق به جهاد در راه خدا و برای انقلاب و نظام، زبان حق طلب و از همه مهمتر شهادت طلبی و پاکباختگی از جمله ویژگیهای شخصیتی این شهید بود که در حیاتش هرگز این ارزشها را بامتاع دنیوی معاوضه نکرد. منزلش اگر ساده ترین و محرومانه ترین منزل موجود در شهر نباشد لااقل از ساده ترین منازل بود. هرچند از تمکن دنیوی، به واسطه ارث پدری اش برخوردار بود، همه را برای ساخت ورزشگاه و پایگاه بسیج اهدا کرد. هیچوقت تسهیلات و امکانات دولتی را که مسئولین به او تعارف می کردند نپذیرفت و در مواردی آنها را به مردمی دیگر از شهر و منطقه اش بخشید. زی بسیجی را بی آلایش ترین و صادقانه ترین زندگی می دانست و خودش همواره در کسوت بسیجی مسئولیتهای محوله را به عنوان مسئول یک واحد نظامی به جا آورد و در پاسداشت و حفظ مرزهای وطن از هیچ کوششی مضایقه نکرد. در مناطق مرزی و در مصاف با اشرار بارها به دل آتش زده و پیروزمندانه بازگشته بود.


زمانی در اوج شرارت ریگی او را دیده و شجاعانه به او گفته بود که تو هیچ مجوز شرعی برای این جنایات نداری و ریگی او را تهدید به ترور کرده بود. وقتی در خطبه های نماز جمعه اش به دفاع از نظام و رهبری می پرداخت و وقتی ارادت و ولایتمداری اش را افتخار خود می خواند. بارها تهدید به ترور شد ولی او همواره شجاع تر و آماده تر در مجامع شرکت می کرد. در لباس بسیج به همراه دسته های رزمی در محورهای مرزی به گشت زنی می پرداخت و مخلصانه با اشرار و معارضان به حریم وطن و امنیت مردم نبرد می کرد. او برای شهادت آماده بود منتظر این معامله بزرگ شده بود. اگر چه لباس امامت جمعه را به تن داشت و به عنوان مولوی در منطقه شخصیت برجسته مذهبی بود، روحیه با نشاط و جوانگرایش از او، در دل جوانان شهر دوستی صمیمی ساخته بود؛ چنانکه حسرت یک فوتبال دیگر با او را می خورند. مومنین و آنانکه در آخرین نمازجمعه اش شرکت داشتند از اصرار او برای مشارکت در انتخابات می گویند و اینکه او شرکت در انتخابات را واجب شرعی خواند.

شهادت او هرچند درخت وحدت ملی را آبیاری کرد و باعث افشائ دسایس و مکر دشمنان شد لیکن فرزندی از این ملت گرفت که پله های تذهیب و خودسازی را طی کرده بود و با همه افتخاراتی که برای مردمش آفریده بود هیچگاه آن را به

این و آن نفروخت تا آنکه با خدایش معامله کرد.

 

نویسنده: مهدی ادیبان، 13 اسفند 90

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد