makoran مکران

مکران وبلاگ خبری-تحلیلی استان سیستان و بلوچستان

makoran مکران

مکران وبلاگ خبری-تحلیلی استان سیستان و بلوچستان

قومیّت ‌و امنیّت ‌در ایران

   در جوامع چند قومی یا پلی ژنیک، موضوع همزیستی مفهوم تنوع قومی با وحدت ملّی امریست منوط به اتخاذ رهیافتی که بتواند در عین کثرت در خرده فرهنگ های قومی، وحدت در منش ملّی را محقق سازد.

بنا به ادعای دیوید بالوین وهلن میلز«اصطلاح امنیّت ملّی، شاخص ترین مفهوم در حوزه علوم اجتماعی است که از حیث گرانباری آن از عناصر ارزشی، هیچ مفهومی با آن برابری نمی کند.»

قومیّت با زیر عنوان هایی چون انفکاکات قومی، علائق قومی، گرایشات واگرایانه، استقلال خواهی یا تجزیه طلبی، هویت قومی وچالشهای قومی در مقیاس ملّی، عناوینی است که نیازمند مطالعه از منظر امنیّت ملّی وهویت ملّی است.

عوامل داخلی و خارجی مؤثر بر پیدایش و توسعه تمایلات واگرایانه و ایجاد بحران های قومی و همچنین عوامل وحدت وهمگرایی ملّی می بایست بررسی ومطالعه گردد.

بنظر می رسدتعریف وتأکید بر دو مؤلفه مهم هویت ملّی یعنی هویت اسلامی وایرانی بعنوان عوامل تقویم ملّیت و پذیرش واحترام به هویت های قومی، چالش قومیّت و امنیّت را با پاسخی در خور مواجه می سازد. این رویکرد از عناصرفرهنگی اقوام ایرانی باارزشهای دیرینه در پایه گذاری بنای رفیع هویت ملّی بهره می جوید.

نوشته حاضر نگاه کوتاهی است به ابعاد مفهوم امنیّت وقومیّت وموضوعات واسطی که این دو رابه همدیگر پیوند می دهند.

هدف اصلی این نوشتار، بررسی تأثیر و تأثر امنیّت و قومیّت از یکدیگر و نقش چالشهای قومیّتی برتوسعه و پایداری امنیّت ملّی است.

تعلقات قوم گرایانه و گرایش به علائق اولیه خاص(Oprimordial Ties) همانند نژاد، زبان، مذهب و زادگاه هرگاه به عناصری جهت ایفای نقش در تحولات سیاسی جامعه تبدیل گردد

می تواند بعنوان پدیده ای سیاسی در تعامل یا تقابل با امنیّت ملّی مطرح شود.

ایجاد همزیستی بین دو مفهوم علائق قومی و تعلقات ملّی و تعریف ارتباطی منطقی بین هویت قومی و هویت ملّی زمینه ساز پایداری و توازن توسعه در بعد امنیّت خواهد بود.

هرگاه نظام جامع هویت ملّی از تعامل و تشریک هویت فردی، قومی، ملّی به شکلی منطقی برخوردار نباشد و هرگاه که تمایلات قوم گرایانه در طول گرایشات و تعلقات ملّی تعریف وپذیرفته نباشد. برآیند کنشهای حاصل از هر یک نه تنها به توسعه و پایداری امنیّت ملّی و وحدت و همگرایی نخواهد انجامید، بلکه تنش، تضاد و تقابل این نیروها را در پی خواهد داشت.

در این مجال کوتاه ما به طرح و بررسی مفاهیم مربوط به حوزه امنیّت، امنیّت ملّی و مسائل قومی، تنوع قومی در ایران و پیشینه و سوابق گرایشات قوم گرایانه و چالشهای قومیّتی دهه های اخیر و موضوعات واسط پیرامون مفهوم امنیّت و قومیّت در ایران خواهیم پرداخت. وسعت دامنه مفهوم امنیّت و کثرت مسائل پیرامون قومیّت ما را بر آن می دارد که به نگاهی گذرا به این موضوع و طرح چند وجه و جنبه از وجوه مختلف آن بسنده کنیم و بررسی های جامع و مانع را به حوصله و بضاعت افزونتر موکول، و به نگاه دقیقه بین اندیشمندان فرزانه واگذار نمائیم.

امنیّت، امنیّت ملّی

امنیّت، در نگاه نخست به عنوان مفهومی ساده که به اطمینان از حفظ، دوام و بقای داشته ها، و تضمین منافع و تأمین علایق، اطلاق می شود، کلید واژه مأنوسی است که همه گان همچون آب و اکسیژن نیازی مستمر بدان داشته و داریم. امنیّت به لحاظ گستره مفهومی، دامنه وسیعی از حوزه های حیات اجتماعی را در بر می گیرد و از جنبه های متعدد قابل بررسی است. از این رو تعاریف متعددی نیز از واژه و مفهوم امنیّت ارائه شده که به برخی از این تعاریف اشاره می کنیم.

بنا به تعریفG.A Manning : «امنیّت، آزادی از عدم امنیّت است» و John E.Marzمعتقد است «امنیّت، آزادی نسبی از تهدیدهای آسیب رساننده است». (تاجیک، 1376)

برخی دیگر امنیّت را به صورت«ایجابی» و «سلبی» تقسیم می کنند. در معنای ایجابی امنیّت، وجود احساس رضایت و اطمینان خاطر نزد دولتمردان و شهروندان و در معنای سلبی امنیّت، نبود ترس، اجبار و تهدید را به عنوان یک شاخص در نظر می گیرند.(افتخاری، 1377)

پرفسور«باری بوزان» به عنوان یکی از بنیانگذاران مکتب کپنهاک(مکتبی نظری در زمینه امنیّت) بر این عقیده است که تحلیل امنیّت در سه سطح جهانی، منطقه ای و داخلی می تواند صورت گیرد که در سطح جهانی بیشتر به تحلیل عملکرد و سیاستهای قدرت های بزرگ، در سطح منطقه ای به حیطه قلمرو تحلیل محدود شده و روندها و قدرتهای منطقه ای بیشتر مد نظر هستند و سر انجام سطح داخلی که در آن شرایط، سیاستها و عملکرد داخلی و تأثیر آن بر امنیّت در نظر گرفته می شود.(صادقی، 1382)

«آرنولد ولفز» بر این باور است که«امنیّت، ارزشی است که هر کشوری می تواند کم و بیش از آن برخوردار باشد. امنیّت، مشترکات زیادی با قدرت و ثروت دارد؛ یعنی دو ارزشی که اهمیت زیادی در امور بین الملل دارند. ثروت میزان تملک مادی کشورها و قدرت، توانایی کنترل اعمال و کنشهای دیگران است. منظور از امنیّت در بعد عینی، فقدان تهدید هایی است که در مورد دستیابی به ارزشهای وجود دارد و در بعد ذهنی، منظور فقدان تهدیدهایی است که ارزشها را مورد هجوم قرار می دهند.» (افروغ، 1376)

والتر لیپمن برای Valter Lippmaun برای اولین بار اصطلاح امنیّت ملّی را به روشنی تعریف کرد وی می نویسد: یک ملت وقتی امنیّت دارد که مجبور نباشد منافع مشروع خویش را برای احتراز از جنگ، قربانی نماید، و در صورت لزوم نیز قادر باشد که منافع مشروع خویش را از طریق جنگیدن حفظ کند(1943).(مورتون برکوتیز و پی.سی.باک)

به عقیدة«رابرت مک نا ما را»، امنیّت ملّی به نوعی متضمن اعتماد ملّی، آزادی، توسعه و بهبود موقعیت یک کشور است. (افروغ، 1376)

از نظر Pehelop Harthland-Thunberg «امنیّت ملّی یعنی، توانایی یک ملت در تعقیب موفقیت آمیز منافع ملّی خویش، آن گونه که آنها را می بیند و در هر جای جهان، است»

ک.پ.میسرا: گفته است «امنیّت یک کشور، عبارت است از اینکه؛ کشور در معرض خطر قرار نگرفته و آزاد از هر گونه تهدید و یا ترس از خطر باشد. سر انجام، امنیّت یک کشور یعنی مقدار ثباتی که کشور از آن برخوردار است. بنابراین، چارچوب هر نوع مقوله با ارزش امنیّتی باید چند بعدی بوده و بر اساس ملاحظات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قومی، ایدئولوژیک و همچنین نظامی بنا نهاده شده باشد.»

اهدافی که بعنوان هدفهای امنیّت ملّی پیگیری می شوند عبارتند از:

1- حفظ استقلال و تمامیت ارضی

2- تحققق رفاه مردم و ثبات سیاسی کشور

3- حفظ و اشاعه ارزشهای ملّی و اعتقادی

4- فراهم کردن امکان فراغت خاطر نسبت به تهدیدهای احتمالی

(کاظمی پور، 1376)

قومیّت

اصطلاح قومیّت به گروهی اشاره دارد که با ویژگیهای بنیادی از قبیل زبان، آداب و رسوم و میراث تاریخی، از سایر گروههای اجتماعی که دارای پیوستگی و همبستگی نژادی هستند، متمایزند.

«ویکتور کوزلف» قوم شناس شهیر می گوید:«قوم یا همبودی قومی، یک سازمان اجتماعی شکل یافته ای است که در پهنه سرزمین معین قرار دارد و مردمی را که در طول تاریخ با هم پیوندهای اقتصادی، فرهنگی، خویشاوندی و ... برقرار کرده اند، تحت پوشش قرار می دهد.» (دژم خوی، 1380)

قومیّت هم دارای مؤلفه های ذهنی(Subjective) و هم عینی(Objective) است که عبارتند از: علاقه و آگاهی ذهنی از هویت، تعلق، منافع مشترک و علائق مشترک و اشتراکات عینی فرهنگی در زبان، پیشینه تاریخی، دین و سرزمین مشترک(Milton Esman)

الکساندر قومیّت را اینگونه تعریف می کند:«ویژگیهای اولیه واقعی یا تصویری که باعث پیوند یافتن گروهی از افراد به دلیل وجود نژاد، مذهب و ریشه ملّی(National orgin) مشترک، به اضافه زبان و یا خصوصیات فرهنگی مشترک دیگر می گردد که ناشی از سرزمین آبا اجدادی مشترک می باشد.

به عقیده گرینورد«قومیّت بخشی از فرهنگ گروهی افراد می باشد که بیانگر منشآ و ویژگی های آن گروه است. بنابراین باعث تفکیک آن گروه از سایر گروه های موجود در واحد های سیاسی بزرگ می شود»(Greenwood)

برخی شاخصهای قومی را «خود آگاهی قومی» «زبان مادری»«سرزمین نیاکانی» یا زادگاه و «ویژگیهای روانی- فرهنگی» و «شیوه زیستن» می دانند.(رمضان زاده، 1376)

ترکیب و توزیع قومیّتها در ایران:

ایران به جهت قرار گرفتن در گذرگاه مهاجرتهای تاریخی با ترکیب قومیّتهای مختلف در بافت جمعیتی خود مواجه است که به تناسب پیشینه تاریخی و تحولات سیاسی و اجتماعی در گستره سرزمین توزیع و مستقر شده اند مهاجرتهای تاریخی بین سه قاره آفریقا، اروپا و آسیا به سکونت اقوام مختلف و در هم آمیختگی نژادی و پیدایش اقوام Polygenis انجامیده است.

فردریک هوسه(Fredric Houssay) با توقف 18 ماهه در ایران بر اساس اندازه گیریهای آنتروپومتری Anthropometry اقوام ایرانی را در شش گروه نژادی بشرح زیر قرار داده است.

1- گروه آریایی

2- گروه مغولی

3- گروه آریا مغولی

4- گروه سامی ها

5- گروه مغولی وسامی

6- گروه آریایی و سیاهپوست

Fredy Be Mont ایران شناس معاصر فرانسوی در کتابی اقوام ایرانی را برحسب نام و توزیع جغرافیایی به کردها در مغرب ایران، بختیاری ها در مرکز- لرها در منطقه لرستان، قبایل عرب در خوزستان و قشقائیها در فارس، بلوچها و براهوئیها در بلوچستان و ترکمن ها در شمال و قزلباشها در آذربایجان تقسیم نموده است.

در یک تقسیم بندی که به ویژگیهای مردم شناسی، زبان شناسی و جامعه شناسی توجه دارد اقوام و قبایل ایرانی بدین گونه دسته بندی شده اند:

1- ایلات بلوچه: ساکن نواحی بلوچستان از سواحل دریای عمان تا بلوچستان شمالی و جنوب خراسان.

2- طوایف براهوئی: ساکن ناحیه بلوچستان شمالی که از نژاد درآویدی و بزبان درآویدی تکلم می کنند.

3- اقوام ترک:

الف- قزلباشهای ساکن آذربایجان-دشت مغان- کوههای سبلان و ارومیه(افشارها)

ب- قزلباشهای افشار ساکن ناحیه زنجان

ج- قزلباشهای اینانلو و بغدادی ساکن نواحی قم و ساوه

د- سه طایفه اینانلو، بهارلو و نفر از طوایف خمسه فارسی

ه- قشقائیها در استان فارس

و- ترکمن ها شامل قبایل یموت- تکه- گوکلان ساکن در سراسر دشت گرگان و شمال خراسان

ز- قزاق ها شامل سه گروه ساکن حومه شهرهای گنبد کاووس- گرگان و بندر ترکمن ایلات ترک سایر نواحی ایران نظیر سیرجان، قزوین- کرج.

4- کردها:

الف- طوایف کرد ساکن استان کردستان- کرمانشاه و آذربایجان غربی

ب- طوایف کرد ساکن شهرستانهای بجنورد- قوچان- شیروان در استان خراسان- کردهای ساکن نواحی مازندران- جنوب گیلان و تهران.

5- لرها و لک ها

الف- لرهای مخصوص ساکن نواحی لرستان – قسمت شمالی جلگه خوزستان و کوهپایه زاگرس.

ب- منطقه چهار محال بختیاری و شمال شرقی خوزستان

ج- پشت کوه(ایلام)

د- کهکیلویه و بویر احمد و طوایف محسنی

6- ایلات عرب:

الف- ایلات مختلف عرب ساکن ناحیه خوزستان

ب- طایفه عرب فارس( از ایلات خمسه فارس)

ج- ایلات عرب ساکن نواحی خراسان(ایل تیموری) عرب خانه و عرب میش مست که در نواحی ورامین و سایر نقاط ایران و لرستان ساکن هستند و اکثر خاصیت عربی بودن و حتی زبان خود را از دست داده اند. (یوسفی زاده، 1374)

تاریخ و پیشینه چالشهای قومی در ایران

نگاهی به چالشهای قومی یکصد ساله اخیر بویژه بعد از تحولات مشروطه خواهی وجنگ جهانی دوم نشان می دهد که گرایشات قومی درایران، مورد توجه قدرتهای خارجی و ابزار اعمال فشار آنان بر حکومت مرکزی بوده است.

در اغلب بحران های جدایی طلبانه یا چالشهای سیاسی قوم گرایانه، علائق و گرایشات قومی دستمایه دخالت نیروهای بیگانه در سرنوشت کشور و تضعیف حاکمیت ملّی توسط گروههای قومی به نفع کشورهای قدرتمند غربی و شرقی بوده است.

تحرکات فرقه دمکرات در آذربایجان و شیخ خزعل در خوزستان بعد از انقلاب مشروطه و احزاب و گروههای مسلح در کردستان و غائله «خلق عرب»در خوزستان بعد از انقلاب اسلامی و برخی چالشهای قومی در آذربایجان، خوزستان، ترکمن صحراو بلوچستان در سالهای اخیر به وضوح نقش عوامل خارجی در شکل گیری منازعات قومی و تقویت ناسیونالیسم قومی را نمایان می سازد.

بی شک حفظ و حراست از نظام و حاکمیت ملّی ایجاب می کند که نسبت به نقش عوامل خارجی در شکل گیری بحرانهای قومی توجه جدی داشته باشیم اما بررسی همه جانبه عوامل داخلی و خارجی، مؤثر بر گرایشات قومی و چالشهای ایجاد شده در این زمینه امری ضروری است. چرا که تحریکات خارجی در بستر مطالبات و انگیزش های داخلی زمینه بهتری برای ظهور و بروز مناقشات قومی فراهم می آورد.

موضوعات متعددی می توانند بعنوان عوامل بروز بحرانهای قومیّتی مطرح ومورد مطالعه واقع شوند موضوعاتی که مطالعه وشناخت جامع از ابعاد گوناگون آن می تواند در اتخاذ رهیافتهای مدبرانه برای اداره امور موثر واقع شود وغفلت و سوء تدبیر در مواجه با آنها تهدیدات بالقوه ای را برای امنیّت و وحدت ملّی فراهم آورد. بدین منظور به پاره ای از موضوعات مهم در ذیل عنوان قومیّت وامنیّت اشاره میکنیم.

1 -پذیرش همزیستی هویت های قومی در راستای شکل گیری هویت ملّی.

برخی دیدگاههای امنیّتی یکپارچگی کشور را در یکرنگی و حذف و هضم هویت های قومی در قالب هویت ملّی جستجو می کنند.( تجربه ای که با ظهور دولت مدرن رضا شاهی واهتمام به پوشش وگویش واحد در کل کشور وتسری فرهنگ ایرانی با تأکید بر آموزه های غربی و ایران پیش ازاسلام؛ پیشتر آزموده شده است.) راهبردی منبعث از اندیشه های نظریه پردازان کلاسیک مدرنیزاسیون که می پنداشتند جوامع چند قومیّتی می توانند مسایل قومی خود را به وسیله فرآیندی تخت عنوان "ملت سازی" (Nation-Building) حل کننددر حالی که«ملت سازی در سطح ملّی یا کشوری، مستلزم" تخریب –ملّی" (Nation-Destrying) در سطح "زیرملّی"(Sufnational) می باشد.(کونور، 1977)، (رمضان زاده، 1376)

یکی از مشکلات اساسی این حوزه فقدان رهیافت نظری مورد پذیرش و وفاق عمومی در مورد ارتباط هویت قومی و هویت ملّی است که سیاستگذاریهای امنیّتی، فرهنگی و اجتماعی را دچار تضاد و تناقض می نماید و به تبع آن برنامه ریزان و مدیران را در اتخاذ تصمیمات و طرح ریزی سیاستها و برنامه های توسعه ای دچار مشکل می کند و روند جهت گیریهای عمده را با دامنه تغییرات زیاد در اینخصوص مواجه می سازد.

اشاره به دو مثال دراین زمینه می تواند راهگشا باشد.

اگر یکپارچگی در یک فرش منوط به یکرنگی در آن انگاشته شود آنچه محصول چنین دیدگاهی خواهد بود اساساً دیگر فرش نیست و موکت خواهد بود. آنچه ویژگی فرش است تنوع و تکثر نقش و نگار و همنشینی هارمونیک این رنگهاو نگاره ها در کنار یکدیگر است و آنچه متضمن یکپارچگی آن است تاروپود مستحکمی است که گره به گره این فرش را به هم پیوند داده است.از این روی ما برای تقویت یکپارچگی ودوام آن بجای یکرنگی می بایست به تقویت قوام واستحکام تار وپودآن بیاندیشیم.

در مثالی دیگرهمانگونه که ما پذیرفته ایم افراد می توانند درکنارحمیت و همگرایی ملّی، تعلقات بسیار پر رنگی نسبت به ارزشهای خانواده و زادگاه خود داشته باشند وهر عضوی از اعضای خانواده شهروندی در مقیاس شهر، استان و کشور می باشد؛ میتوانیم علائق قومی افراد را نیز در طول وراستای علائق ملّی، محترم بدانیم وآن رابعنوان مکملّی برای منش ملّی بپذیریم.

انقلاب اسلامی و جنگ و دفاع هشت ساله نشان داد اقوام ایرانی در سایه تار و پود وحدت ملّی یعنی ایرانیت و اسلامیت آنچنان از حاکمیت و یکپارچگی کشور دفاع کردند که تردیدی در کار کرد حیاتی این دو مؤلفه مهم وحدت ملّی باقی نمانده است.

امروز نیز می توان با سرمایه گذاری در تقویت این دو عامل همگرایی ملّی زمینه را برای پذیرش تنوع و تکثر فرهنگی فراهم نمود و هویت ملّی را با تکیه بر هویت تاریخی ایرانی و هویت اسلامی بگونه ای طراحی نمود که هویتهای قومی و ارزشهای ساری در خرده فرهنگ های قومی بعنوان اجزای تشکیل دهنده هویت ملّی مطرح و حمایت شوند.

بی تردید در جریان حاکمیت فرهنگ جهانی و اهتمامی که به تسری فرهنگ آمریکایی در مقیاس جهانی وجود دارد اتکا و اتکال به داشته های فرهنگ خودی زمانی امکان پذیر است که از تخریب خرده فرهنگ های قومی پرهیز شود و احیاء و تقویت اصول و ارزشهای انسانی که ریشه در باورها و تعالیم دینی دارند مورد اهتمام واقع شود. تا با عنایت به ارزشهای ملّی و اسلامی به طراحی نظام جامع هویت ملّی اقدام گردد. در غیر این صورت از بین رفتن بن مایه های فرهنگی قومی به تحلیل و تضعیف هویت ملّی منجر و در سایه حاکمیت رسانه های دیداری و شنیداری که غالباً تحت حاکمیت استعمار فرهنگی غربی است در اندک زمان شاهد استیلای ارزشهای غربی در سطحی گسترده در جامعه اسلامی خواهیم بود.

2- عدم انطباق مرزهای سیاسی با مرزهای فرهنگی و قومی

در نگاه به مرزهای سیاسی کشور و انطباق آن با لایه فرهنگی گستره جغرافیایی اقوام شاهدعدم انطباق این دو لایه با یکدیگر هستیم که این امر معانی خاصی را در پس خود نهفته دارد.

در شمالغرب مرزهای سیاسی، اقوام ترک و آذری را به چند شقه تقسیم کرده است . در غرب کشور این مرزها از بین اقوام و قبایل کرد عبور می کند و در جنوب اعراب ایران و عراق را از هم جدا می سازد در شرق و جنوب شرق نیز مرزهای سیاسی از بین حیطه بندی اقوام گذر می کند و در شمال شرق نیز همینطور.

این موضوع به وضوح ثبات و پایداری مرزهای سیاسی را با مشکلات بسیاری مواجه ساخته است. مهاجرت یا تردد های غیر قانونی، قاچاق کالا و ارز و مواد مخدر و امثالهم تحرکات جریانات معارض و تردد احزاب مخالف در مرزها، نقش ناپایداری مرزی در تعاملات سیاسی با کشورهای همجوار، تأثیرات منفی ملاحظات امنیّتی نواحی مرزی بر توسعه این نواحی، و مسائل و مشکلات بسیاری که ره آورد عدم انطباق مرزهای سیاسی و فرهنگی با همدیگر است اغلب کشورهای در حال توسعه و از آن جمله ایران را به خود مشغول داشته است.

تکیه وتأکید برمؤلفه های جغرافیای طبیعی در ترسیم مرزهای سیاسی بجای توجه به مؤلفه های جغرافیای انسانی، کانونهای بالقوه اغتشاش وبی ثباتی مرزهای سیاسی را فراهم آورده است.

شاید تقویت پیوند های ملّی در این مناطق مانند آموزش و پرورش و آموزش عالی، توسعه ارتباطات فرهنگی و پوشش مناسب رسانه ای، کاهش فقر و محرومیت و تأمین رفاه و ارائه خدمات عمومی، توجه به معضلات اجتماعی و اشتغال جوانان و تعریف کارکردهای منطقه ای و بین المللی برای این مناطق تهدیدات ناشی از بی ثباتی در مرزها را به فرصت هایی برای توسعه کشور و بهره برداری از بازار و فرصتهای اقتصادی کشورهای همجوار تبدیل سازد.

3-عدالت اجتماعی

توزیع نابرابر فرصتها، سرمایه ها، و منابع گذشته از آن که به توسعة نامتوازن در کشور می انجامد و پایداری توسعه را تهدید می کند دستاویزی است که عوامل خارجی با مستمسک قرار دادن آن می توانند بهانه های لازم برای رشد جریانات واگرا و ایجاد بحرانهای قومی راداشته باشند.

تمرکز، مراکز صنعتی وتولیدی و زیر ساختهای عمده اقتصادی در استانهای خاص، توزیع نابرابر خدمات رفاهی و آموزشی در گستره سرزمین، افزایش اختلاف شاخصهای رفاه در بین استانهای محروم با استانهای برخوردار، تقسیم ناعادلانه فرصتهای مدیریتی و سهم نابرابر مناطق محروم در مشارکتهای سیاسی و توزیع قدرت همه و همه عواملّی است که به تشدید فقر و محرومیت در مناطق محروم و مرزی و افزایش مهاجرتها و عدم بهره گیری از پتانسیلهای موجود در مناطق مرزی منجرمی گردد. با نگاهی به روند برنامه ریزی توسعه در چند دهه اخیر غفلت از توسعه متوازن و توزیع غیر عادلانه فرصت های رشد و بالندگی، مردم مناطق محروم را در گذران زندگی و امید به آینده با مشکل مواجه ساخته است.

در شمالغرب مرکز مهم اقتصادی کشت و صنعت مغان روندی رو به افول دارد و مرکز اقتصادی و کشاورزی معظم دیگری ایجاد نشده است، وضعیت اقتصادی و تجاری ویژه این منطقه با توجه به قرار گرفتن در گذرگاه تعاملات کشورهای آسیای میانه و قفقاز، اروپا، شرق کشور و کردستان چندان مایه توسعه این منطقه نبوده است. مهمترین محور مواصلاتی کشور به اروپا و منطقه قفقاز و کردستان فاقد بزرگراههای مواصلاتی مناسب است و روند ترانزیت کالا با مشکلات بسیاری مواجه است.

منطقه آزاد تجاری جلفا حتی نقش اقتصادی سابق خود را نیز دارا نیست و حجم مبادلات کالا در درسطح پائینی قرار دارد. در غرب کشور استانهای کردستان و کرمانشاه علیرغم اینکه می توانند نقش منطقه ای فوق العاده ای در رابطه با عراق و کردستان ایفا نمایند تنها در گیر قاچاق کالا یعنی خروج ارز وانرژی از کشور و ورودکالا های لوکس وآرایشی و مشروبات الکلی وسایر کالاهای ممنوعه به داخل می باشند. استانهای ایلام و خوزستان نمونه های عینی محرومیت و فقدان حاکمیت تفکر توسعه گرا هستند. بگذریم ازاستان های شرقی وجنوب شرقی کشور که در پائین ترین سطح برخورداری از امکانات رفاهی واقتصادی قرار دارند.

در این میان استانهای مرکزی و پاره ای از مناطق ویژه مورد توجه عمده واقع شده اند. تمرکز خدمات و امکانات رفاهی در تهران و استانهای مرکزی و اصفهان و پاره ای از مناطق، عامل مهاجرت جمعیت مناطق محروم به این استانها و تخلیه روستا ها و مناطق کشاورزی شده است.

این روند توزیع«مرکز پیرامونی» ثروت، قدرت و رفاه؛ زمینه را برای ظهور احساس تبعیض در بین اقوام پیرامونی و انگیزه ها و گرایشات عدالتخواهانه را فراهم می آورد. هر گاه این تبعیضات به استثمار داخلی و اراده حاکمیت و دولت مرکزی تعبیر شود و تحریکات خارجی در پی بهره برداری از آن بر آیند، زمینه برای تهدید و بحران امنیّتی فراهم خواهد گردید. امری که برای دوستداران نظام و کشور نگران کننده و برای دشمنان مایه امیدواری است.

4-نقش عوامل خارجی در بروز چالشهای قومی

پس از فروپاشی شوروی(سابق) آرایش قدرت در صحنه بین الملل تغییر یافته است و تعاریف گوناگونی از آن ارائه می شود. برخی از اندیشمندان غربی بر این باورند که امروزه آمریکا به عنوان قدرت برتر و چند قدرت منطقه ای در مرتبه بعدی تقسیمات قدرت در عرصه بین الملل قرار دارند.

چین، هند، ایران، مصر، عربستان، آرژانتین، کره شمالی از جمله قدرتهای منطقه ای هستند که می توانند در معادلات قدرت به ایفای نقش بپردازند.

در برخی از کشورهای خاورمیانه بهترین راه برای مهارو مدیریت این قدرتها، کاستن از قدرت ملّی یا توان ملّی این کشورها است. کشورهایی همانند ایران وقتی دچار تنشهای قومی و بحرانهای داخلی باشند از ظرفیتهای لازم برای ایفای نقش منطقه ای برخوردار نخواهند بود. لذا تقویت گرایشات قومی و کانونهای مؤثر در رشد قومیّت گرایی و ایجاد بحرانهای قومی در کشور هایی مانند ایران به یک راهبرد اولویت دار تبدیل شده است. شواهد بسیاری وجود دارد که به اتخاذ این رویکرد در سیاستهای منطقه ای آمریکا صحه می گذارد.

خانم اورصلا رات گب خبرنگارشبکه خبری NBZ سوئیس در سفری که به ایران و آذربایجان داشته اظهار می دارد؛ ما در مؤسسه ای که درآن به مطالعات منطقه ای می پردازیم بگونه ای می اندیشیم که هر روز صبح منتظر شنیدن خبرجدایی آذربایجان از ایران هستیم.

در 27 اکتبر 2005 مؤسسه امریکن اینترپرایز کنفرانسی را تحت عنوان«ایران ناشناخته، موردی دیگر برای فدرالیسم» برگزار می کند که در آن سخنرانان عمدتاً به زمینه مساعد فدرالیسم در ایران تأکید می کنند. مایکل لدین چهره برجسته جریان نو محافظه کاری در آمریکا اداره این کنفرانس را بر عهده داشته است.(عسگری، 1384)

آمریکایی ها در سالهای اخیر برای تقویت گرایشات قومی و ایجاد تحرکات قومی بین اقوام کرد، آذری و عرب ایران، سرمایه گذاریهای قابل توجهی بعمل آورده اند. تحرکات قومی در خوزستان، قضیه قلعه بابک در آذربایجان و تنشهای اخیر درکردستان عمدتاً منشأ خارجی داشته اند. رخدادهای خوزستان، تحریکات قومی در آذربایجان توسط گروههایی در ترکیه و آذربایجان و اقدامات رسانه ای همانند راه اندازی شبکه تلویزیونی(گوناز تی وی) و امثال آن گامهایی است که در جهت ایجاد بحرانهای قومی در ایران آغاز شده و توسط عوامل خارجی پیگیری می شود.

از سوی دیگر مناقشات و چالشهای قومی کشورهای همجوار مانند آذربایجان، ترکیه، کردهای شمال و اعراب جنوب عراق، اقوام و طوایف در افغانستان و پاکستان می تواند در ناپایداری امنیّت مناطق مرزی مؤثر باشد، همچنین دامنه منازعات و چالشهای قومی کشورهای مجاور ممکن است به واسطه پیوندهایی با اقوام داخل کشور این سوی مرزها را نیز متأثر سازد و چالشهایی را که منشأ و حوزه فعالیت آن در خارج از کشور است برای امنیّت و ثبات مناطق مرزی ایجاد نماید. مهاجرت، پناهندگی و تردد های مرزی احزاب و گروههای معارض با حکومت های کشورهای همسایه اثرات نامطلوبی بر روند تأمین و حفظ امنیّت مناطق مرزی و سرمایه گذاریهای اقتصادی و توسعه ای در پی دارد و هزینه های ناخواسته ای را به کشور تحمیل می کند.

نتیجه گیری:

امنیّت و ثبات بعنوان زیر ساخت برنامه ریزیها و اقدامات توسعه امری است که بدون تأمین آن و بدون تضمین پایداری آن امکان جذب و بکارگیری سرمایه گذاریها و تأمین منافع ملّی امکان پذیر نیست. فعالیتها اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه منوط بر حصول امنیّت و پایداری و ثبات نظام و حاکمیت و تأمین و تضمین حقوق اجتماعی و فردی آحاد جامعه است.

در جامعه ایرانی که موزائیکی از همنشینی و همزیستی اقوام گوناگون در قالب ملتی واحد و کشوری یکپارچه است توجه به اقوام و مسائل مربوط به قومیّتها بعنوان نقطه قوت و سرمایه ملّی مهم بوده و هر تهدیدی پیرامون مسأله قومیّت تهدیدی برای منافع و امنیّت ملّی بشمار می رود.

مسئله قومیّت در ایران همانگونه که مورد توجه و نظر برنامه ریزان و مدیران کشور است مورد علاقه و توجه دشمنان داخلی و خارجی نیز بوده و هست چرا که ضعف و تحلیل هر نقطه قوتی یک نقطه ضعف و تهدیدی است که متوجه کشور می باشد از اینرو از دیر باز بویژه در دهه های اخیر عوامل خارجی بمنظور بهره جویی از علایق قومی جهت ایجاد بحران و چالشهای داخلی در ایران برنامه ریزی و اقدامات مذبوحانه ای را انجام داده اند.

اما این اقدامات با سه نوع برخورد از طرف مردم و دولت ایران مواجه بوده است.

1- چالشهای قومی به تضعیف دولت مرکزی و اقدامات تجزیه طلبانه و بحران تبدیل شده است.

2- با توان دولت مرکزی و متکی به قدرتهای بیگانه این گرایشات سرکوب شده است.

3- با اتکاء به هویت و علائق ملّی و دینی، مردم در مهار و مدیریت بحران، دولت را یاری رسانده وحدت و یکپارچگی ملّی را تقویت نموده اند.

اندیشمندانی همچون هوار ریگنیز راه حلهای پیشنهادی تاریخ به رهبران سیاسی، جهت ایجاد حفظ همبستگی ملّی را اینگونه می دانند.

1- مسئله تهدید خارجی - تهدید دشمن خارجی نه تنها موجب وحدت اقوام بلکه انحراف اذهان و افکار عمومی از مشکلات و اختلاف داخلی بسوی دشمن واقعی یا خیالی خارجی می گردد.

2- تجسم یافتگی روح ملت و اقوام در رهبری سمبلیک

3- کارکرد یکسان سازی سیستم اداری، ارتش، آموزش و پرورش و شبکه ارتباطات

4- ایدئولوژی(مخصوصاً اگر بعد جهان وطنی و فرا ملّی داشته باشد.)

5- توسعه فرصتها و امکانات اقتصادی

(دژم خوی، 1380)

تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به روشنی نشان داد که رهبری دینی بواسطه توجه شایسته به علائق ملّی ایرانیان و بهره گیری از آموزه های عالیه دینی توانست در بسیج و رهبری مردم و دفاع از تمامیت ارضی و حاکمیت نظام اسلامی به بهترین شکل ممکن عمل کند و مردم کشور با هر نسبت قومی با تار و پود ایرانیت و اسلامیت از وحدت و یکپارچگی کشور دفاع نمودند.

لذا بنظر می رسد پذیرش و نهادینه سازی ارزشهای مطلوب ملّی و قومی در کنار تعالیم عالیه دینی و تعمیق علایق ملّی و دینی می توانند همچنان بعنوان عوامل اصلی مقوم وحدت ملّی کارکرد داشته باشند و امکان توسعه در پرتو امنیّت و ثبات را فراهم آورند.‍‍

منابع ومأخذ:

1- دژم خوی، صادق.«گرایش های قومی در تبریز» اداره کل ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی، 1380

2- یوسفی زاده، محمد علی.«طبقه بندی فرهنگی اقوام ایرانی»سلسله سخنرانیهای گروه مطالعات قومی وملّی، نشست اول ودوم، مرکز پژوهشهای بنیادی، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1374

3- رمضان زاده، عبدالله «توسعه وچالشهای قومی» مجموعه مقالات همایش توسعه و امنیّت عمومی، وزارت کشور، 1376

4- عسگری، محمود«قومیّت های ایران وسیاستهای آمریکا»ماهنامه اطلاعات راهبردی، مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی، سال سوم شماره 32، 1384

5- مورتون، برکوتیز و پی. سی.باک «امنیّت ملّی» گزیده مقالات سیاسی _ امنیّتی، جلد دوم، مؤسسه پژوهشهای اجتماعی، انتشارات بینش، 1375

6- افروغ، عماد «امنیّت ملّی وبنیانهای قدرت» مجموعه مقالات همایش توسعه وامنیّت عمومی، وزارت کشور، 1376

7- صادقی، آیدین «امنیّت ورابطه آن با مسئله قومیّت هاوملّیت ها»

8- افتخاری، اصغر «بهره متغیر امنیّت داخلی » فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره چهارم، 1377

9- تاجیک، محمدرضا«مدخلی بر مفاهیم و دکترین های امنیت ملی» مجموعه مقالات همایش توسعه و امنیت عمومی، وزارت کشور، 1376

10- کاظمی پور، شهلا «جمعیت وامنیت ملی» مجموعه مقالات همایش توسعه و امنیت عمومی، وزارت کشور، 1376

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد