makoran مکران

مکران وبلاگ خبری-تحلیلی استان سیستان و بلوچستان

makoran مکران

مکران وبلاگ خبری-تحلیلی استان سیستان و بلوچستان

درآمدی بر مسأله قوم‏گرایی و تهدیدات امنیت ملی در ایران(1)

 چکیده

 برخی کشورها مانند ایران ـ علی رغم چند قومی، چند زبانی و چند مذهبی بودن، دارای تشخص تاریخی، تمدنی و فرهنگی خاصی هستند و در طی قرون و اعصار متمادی، ضمن حفظ هویت و اصالت فرهنگی خود، بر سایر فرهنگ‏ها و تمدن‏ها نیز تأثیرگذار بوده‏اند. موضوع اقلیت‏های قومی، زبانی و مذهبی از دیرباز از جمله مشکلات اساسی داخلی کشورها و معضلات روابط بین‏المللی بوده است. در ایرانِ قبل از انقلاب اسلامی نیز ایادی خود فروخته استعمار، در راستای سیاست کشور واحد، ملت واحد و فرهنگ واحد با برخی اجحافها و بی‏عدالتی‏های قومی و زبانی زمینه‏های مساعدی را برای رشد برخی واگرایی‏ها فراهم ساخته بودند. اسلام و نظام سیاسی برآمده از آن، در عین آنکه همه انسانها را واجد فطرت مشترک توحیدی دانسته و آنها را در نوعی وحدت حقیقی متشکل می‏سازد، آداب و سنن و فرهنگ‏های بومی اقوام و ملل را در چارچوب باورها و ارزش‏های اساسی خود محترم می‏شمارد و برای تنظیم روابط حاکمیت اسلامی با اقوام و ملت‏های مسلمان در درون حاکمیت سیاسی خود و نیز در عرصه روابط بین‏المللی، اصول و معیارهایی را معین و مقرر کرده، که با رعایت آنها ضمن تأمین حقوق مشروع و قانونی اقلیت‏های فرهنگی، مذهبی و قومی، مصالح و منافع عمومی جامعه نیز به نحو مطلوب تأمین می‏شود. امّا در مقابل، با توجه به زمینه‏های تاریخی برخی واگرایی‏های قومی در ایران، تحریک این واگرایی‏ها از جمله سیاست‏های ثابت و راهبردی آمریکا در برابر ایران بوده و از این به بعد نیز خواهد بود، که هوشیاری خاص مسئولان فرهنگی و سیاسی نظام را می‏طلبد.

کلید واژه‏ها: قوم، قوم‏گرایی، اقلیت‏ها، امنیت ملی، تهدیدات امنیت ملی ایران. مقدمه برخی از مناطق جهان به سبب وابسته بودن به انگاره‏های فرهنگی خاص از دیگر مناطق جهان متمایز می‏شوند. این مناطق به سبب دارا بودن خصلت‏های خاص و توانایی‏های برتر فرهنگی، موجودیت خاصی پیدا کرده‏اند که توانسته‏اند در طی قرون و اعصار متمادی به حیات خود ادامه دهند و از سایر مناطق و ملت‏ها به خوبی شناسایی و متمایز گردند. مردمانی که در این مناطق زندگی می‏کنند، با همبستگی تاریخی خاص و با تشخّص فرهنگی معین خود، بر سایر جوامع و فرهنگ‏ها نیز تأثیر می‏گذارند. ایران یکی از کشورهایی است که همواره از چنین ویژگی برجسته‏ای برخوردار بوده و ایرانیان مردمانی بوده‏اند که با فرهنگ و سنن تاریخی مشخص و در سرزمین معینی به نام ایران زمین در قرون متمادی به موجودیت متمایز و برجسته خود ادامه داده‏اند. سرزمین پهناور ایران یک کشور چند قومی، چند زبانی و چند مذهبی است و بالطبع خرده فرهنگ (sub culture)های متعددی نیز در چارچوب فرهنگ غنی و ریشه‏دار آن شکل گرفته و به حیات خود ادامه داده‏اند. اقوام گوناگون ایرانی با گویش‏ها و اعتقادات خاص خود قرنها در کنار یکدیگر زیسته و برای دفاع از تمامیت ارضی ایران و کیان خود دوشادوش یکدیگر جنگیده‏اند؛ البته اختلاط ملیت‏های گوناگون از دیرباز امری اجتناب‏ناپذیر بوده و کمتر کشوری یافت می‏شود که دارای نژاد (Race) یا مذهب واحدی باشد. امّا برای اداره جوامع و کشورها، نظام‏های سیاسی ناچار از وضع و اعمال قوانین و مقررات بوده و هیأت حاکمه نیز ناگزیر از تابعیت زبانی، نژادی یا مذهبی خاصی می‏باشند. در چنین فضایی، قوم مداری (Ethnocentrism) به مفهوم قضاوت منفی نسبت به سایر خرده فرهنگ‏ها براساس معیارهای فرهنگی قوم خود و یا باور داشت برتری فرهنگی قوم خود بر سایر اقوام و اعمال سیاست‏های متعصبانه قومی، زبانی، مذهبی و یا فرهنگی می‏تواند بنیانهای وفاق و همبستگی ملی یک کشور را در معرض تهدید جدی قرار دهد. قوم‏گرایی در ایران نگاه قوم‏مدارانه به سایر اقوام، از دیرباز مسأله قومیت‏ها و تأمین حقوق مشروع آنها را به یک مشکل اساسی بین‏المللی و یک معضل همیشگی بسیاری از کشورها تبدیل کرده است. در بسیاری موارد، به اقلیت‏های زبانی یا مذهبی، به چشم «بیگانه» نگریسته شده و بیگانه یا غیر خودی نیز کسی بوده که خون، زبان و مذهب وی با شخص حاکم یا اکثریت مردمان ساکن در یک سرزمین مطابقت نداشته است. و به این ترتیب، بیگانه همواره یک عنصر نامطلوب تلقی شده و در جامعه مطرود بوده است. در برخی دوره‏های تاریخی ایران نیز، قدرتمندان و طالبان سلطه و سیطره استکباری، برای تحکیم بنیانهای حاکمیت نامشروع خود نسبت به برخی اقلیت‏های زبانی، نژادی و مذهبی، پاره‏ای اجحافها و بی‏عدالتی‏ها را اعمال کرده‏اند. زیرا، سه عامل اصلی یعنی قدرت (در ابعاد و مؤلفه‏های مختلف آن)، ثروت و اعتبار و منزلت اجتتماعی از جمله عواملی هستند که می‏توانند مایه‏های اجحاف، بی‏عدالتی و خشونت را در کشمکش‏ها و رقابت‏های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باعث شوند. اعمال خشونت و بی‏عدالتی میان اقوام و اقلیت‏های مختلف می‏تواند منجر به انواع گسل‏های اجتماعی شده زمینه را برای شکل‏گیری بسیاری از واگرایی فراهم سازد و به این ترتیب بنیانهای وحدت و همبستگی ملی و تاریخی یک ملت ریشه‏دار را در معرض مخاطره و تهدید جدی قرار دهد. تا قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، متأسفانه نوعی از استبداد و اقتدارگرایی تحت تأثیر حاکمیت‏های قومی ـ قبیله‏ای، در ایران اعمال می‏شده است. با آغاز دوره رضا شاه پهلوی، این نوع استبداد و اقتدارگرایی شکل نوینی به خود گرفت و با اعمال سیاست یکسان سازی در راستای ملت سازی با فرهنگ و زبان واحد، منجر به سرکوب شدید و بی‏رحمانه اقلیت‏های قومی و زبانی گردید. تلاش‏های رضا شاه، با برداشت‏های فاشیستی خود که با برنامه‏ریزی‏های بیگانگان ـ بویژه روباه پیر استعمار، بریتانیای کبیر انجام می‏شد، نه تنها به یکسان سازی ملی منتهی نشد بلکه گسست‏های بیشتر اجتماعی را نیز در پی داشت. این در حالی است که علی رغم آن که تا قبل از سلطنت پهلوی، ترک زبانان قاجار و پیش از آنان نیز صفویان و سلجوقیان و حتی خوارزمشاهیان بر ایران حاکمیت داشته و همگی خود را ایرانی می‏دانسته و با افتخار نیز خود را ایرانی معرفی می‏کرده‏اند و هرگز تبعیض‏های قومی به این شدت را اعمال نمی‏کردند. در جریان قیام مشروطه نیز سرداران ملی این نهضت خونین، ستارخان و باقرخان از خطه مردخیز آذربایجان برخاستند و با جانفشانی‏های خود بر علیه حکومت استبدادی قاجار پیروزی مشروطه‏خواهان را عینیت بخشیدند. سرزمین پهناور ایران که شامل فلات ایران و جلگه‏های اطراف آن می‏گردد، به ترتیب محل سکونت اقوام بومی مانند ایلامی‏ها و اقوام مهاجر آریایی مانند مادها، پارت‏ها و پارس‏ها و برخی اقوام مهاجم مانند یونانی‏ها (سلوکی‏ها)، ترک‏ها و عرب‏ها بوده و از اختلاط، آمیزش و همزیستی میان آنان طی قریب پنج هزار سال گذشته، اقوام کنونی ایرانی شکل گرفته است. قرن‏ها زندگی مشترک میان اقوام ایرانی، آنها را با یکدیگر درآمیخته و در بسیاری از ویژگی‏های نژادی، مذهبی، زبانی، فرهنگی و آداب و رسوم به یکدیگر شبیه ساخته و نوعی هم فرهنگی (co-culture) میان آنان برقرار ساخته است. زبانهای رایج در سرزمین پهناور ایران نیز به موازات تحولات تاریخی و سیاسی متنوع و متغیر بوده است. زبانهای ایلامی، پهلوی (پارسی باستان)، پارسی دری، یونانی، عربی و ترکی مهم‏ترین زبانهای رایج بوده‏اند و هر یک در دوره‏ای از تاریخ این سرزمین به عنوان زبان رسمی حکومتی یا ادبی و علمی به کار می‏رفته‏اند. هر چند در آمارهای رسمی که هر ده سال یک بار از سوی دولت ارائه می‏شود بر زبان تأکید نمی‏شود، ولی برابر برخی آمارها، زبانهای شاخه آریایی (هند و اروپایی) شامل فارسی، کردی، لری، بلوچی و گویش‏های مختلف آنها حدود ۷۸٪ زبانهای ترکی (آذری و ترکمنی) حدود ۲۰ ٪ و عربی و سایر زبانها نیز حدود ۲ ٪ در میان مردم ایران رایج هستند ولی برابر اصل پانزدهم قانون اساسی ج. ا. ا، زبان رسمی کشور زبان فارسی است و بقیه زبانها و گویش‏های محلی نیز از اعتبار و حرمت قانونی برخوردارند و هر یک از اقوام می‏توانند در محاوره‏های روزمره، فعالیت‏های آموزشی و فرهنگی محلی خود از آن استفاده و یا در جهت رشد، پویایی و بالندگی آن تلاش کنند. بنابراین، همه این اقوام بالأصاله ایرانی بوده و هستند و به شهادت تاریخ همواره با رشادت، شجاعت و جانفشانی مثال زدنی خود از هویت ایرانی و کیان ملی خود تا پای جان دفاع کرده و خواهند کرد و به تعبیر شاعر بزرگ معاصر ایران، شهریارِ ملک سخن، محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) باید گفت: اختلاف لهجه ملّیت نزاید بهر کس ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نئی صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان اسلام و مسأله اقلیت‏ها اقلیت‏ها در فقه و آموزه‏های اسلامی، به‏هیچ وجه در زمره افراد بیگانه و یا گروهی مطرح نیستند که در مقابل اراده و مصالح اکثریت، اختیاری در تعیین حقوق و سرنوشت خود نداشته باشند. در اسلام، برخلاف مبانی حقوقی معاصر که براساس تابعیت تعیین می‏شود، اختلاف در نژاد، زبان و یا سایر عناصر دیگر موجب اختلاف در برخورداری از حقوق اجتماعی نیست. در قوانین اسلامی، مسأله تابعیت و ملیت براساس خون یا زبان و یا خاک و سایر عناصر مادی دیگر استوار نیست. بلکه، امری اختیاری و مربوط به عقیده و طرز فکر افراد تشکیل دهنده جامعه اسلامی است. از نظر اسلام، وحدت حقیقی در اجتماع و میان گروههای گوناگون، تنها در صورت وحدت فکر و اراده عقلانی محقق می‏شود. بنابراین، ملت اسلامی و جامعه اسلامی عبارت است از «مجموعه گروههای مختلفی که براساس عقیده و فکر واحد زندگی مشترک و هماهنگ و قانون واحد را برای تنظیم حیات اجتماعی و فردی خود انتخاب کرده باشند.» به این ترتیب، جامعه اسلامی مبتنی بر برادری، پس از یک پیمان اختیاری (ایمان) میان یک فرد با سایر مؤمنان شکل می‏گیرد. همه در برابر قانون ـ که با اختیار بدان ایمان آورده‏اند ـ هم مسئولیت دارند و تکلیف و هم برابرند و مساوی و انواع اختلافات مادی مانند نژاد، زبان، رنگ، فقر و غنا، طبقه اجتماعی و... موجب اختلاف در امتیازات اجتماعی نمی‏شود. در فرهنگ غربی، واژه ملت (Nation) از واژه لاتین (NATIO) مشتق شده و بر مردمانی دلالت دارد که از راه ولادت با یکدیگر نسبت دارند و از یک قوم و قبیله‏اند. انسان‏شناسان، جامعه‏شناسان و روان‏شناسنان اجتماعی نیز بیشتر به مفهوم «هویت ما» و احساسات مشترک و آگاهی جمعی توجه دارند و آن را شالوده هویت ملی و قومی به شمار می‏آورند. از نظر ایشان، هویت ملی ریشه در احساس تعلق به طایفه، تیره، قبیله، ایل و قوم دارد. در علوم سیاسی ملت را از مفاهیم اساسی نمی‏دانند و به جای آن از مفاهیمی مانند دولت (Goverment) و اقتدار سیاسی و جامعه مدنی استفاده می‏کنند. در جغرافیا، سرزمین مشترک را عامل اصلی پیوندهای ملی می‏دانند و در فلسفه، وحدت فرهنگی و تاریخ مشترک را. قرآن کریم، به جای ملت از اصطلاح «امت» استفاده کرده است و جامعه متشکل با وحدت فکری و اعتقادی را در عین آن که از نظر نژادی و زبانی، سرزمینی، تاریخی و... مختلف باشند، «امة واحدة» خوانده است. پیامبر اعظم(ص) نیز براساس این اصل اصیل الهی، در حجة الوداع، تنها ملاک برتری را تقوای الهی برشمرده و بر انواع برتری‏های موهوم و غیر اصیل خط بطلان کشیده است.

نویسنده: محمدرضا احمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد