makoran مکران

مکران وبلاگ خبری-تحلیلی استان سیستان و بلوچستان

makoran مکران

مکران وبلاگ خبری-تحلیلی استان سیستان و بلوچستان

اما و اگرهای بی شمار در زبان بلوچی

  در طول هفته گذشته از زبان بلوچی و مسایل پیرامون آن ، اعم از آموزش ، یادگیری ، رسم الخط و … بسیار گفته شد و سه وبلاگ نویس منتقد ( یاسر کرد، رازگو بلوچ ، ابراهیم حسین بر) به طور تخصصی به آن پرداختند ، نکات جدیدی بیان شد ، سوالات زیادی بی جواب ماند و از طرف مخاطبان نیز واکنش های متفاوتی صورت گرفت.

بسیاری از اندیشمندان زبان را هویت اصلی یک قوم می دانند و حفظ آن را نیز جزو ارزش های آن جامعه قرار می دهند، دیدهای متفاوت در مقوله زبان مردم بلوچ چیزی است که باید بیشتر به آن پرداخت تا با برداشتن نگاه تعصب آلود از زبان بلوچی ، رسیدن به آموزش آکادمیک راهی منطقی طی کند.

من با مطالعه مباحث مطرح شده توسط این عزیزان ، نکاتی را مهمتر دیدم ، نکاتی که باید در بعضی از آن تعمقی اساسی کرد و در بعضی هم روش انجام را تغییر داد.

یاسر کرد: حالا که بحث در مورد زبان بلوچی است باید ما به  این سوال اساسی  پاسخ دهیم که واقعا از زبان بلوچی چه می خواهیم ؟. اگر می خواهیم با جهان پیرامون ارتباط برقرار کنیم زبانهای جهانی و قوی تری از زبان بلوچی وجود دارند که بهتر از آن می توانند این نقش را ایفا کنند. اگر می خواهیم تولیدات فکریمان را بیان کنیم باز در عصر جهانی شدن و در عصری که آثار فکری فراتر از مرزهای سرزمینی می خواهد خود را به نمایش بگذارد باز به زبان بلوچی شاید آنچنان نیازی نباشد  . پس چه جیزی است که مار اینقدر نسبت به زوال و نابودی زبان بلوچی حساس کرده است ؟ چه چیزی است که هر خبری که در حوزه زبان باشد و  توجهی به  زبان بلوچی در آن نباشد ما را آشفته می سازد؟حال اگر پذیرفتیم که زبان بلوچی  جزئی از هویت قومی مان است چگونه در قوام و پایداری آن بکوشیم؟

زبان بلوچی سرنوشت بهتری از خود قوم بلوچ نیافته است. بازی بزرگ آسیا با بازیگری بزرگ به نام خورشید بی غروب امپراطوری بریتانیا این قوم را مانند بسیاری از اقوام جهان در مرزهای سیاسی متفاوتی قرار داد. بخشی از بلوچستان بزرگ از پیگره ایران جدا شد و ضمیمه خاک هندوستان قرار گرفت که بعدها با استقلال پاکستان در این کشور واقع شد. بخش از آن در قالب استقلال افغانستان  به این کشور ضمیمه شد.

در این کشورها غلبه با فرهنگ مسلط بود. و بتدریج زبان و فرهنگ بلوچهای این مناطق در فالب یک خرده فرهنگ در فالب فرهنگ آن کشورها قرار گرفت. زبان بلوچی هم در سیطره زبانهای غالب آن کشورها به گونه ای متفاوت رشد یافت. در پاکستان با انواع الفاظ و واژه های اردو مخلوط و معجونی بدست آمد که برای بلوچهای ایران غیر قابل فهم شد. در افغانستان هم به همین صورت . در کشورمان با وجود اینکه زبان بلوچی به گواهی زبانشناسان در شاخه زبانهای هند و اروپایی قرار دارد و قرابت و خویشاوندی نزدیکی بازبانهای پهلوی دارد اما باز با توجه به تسلط زبان فارسی نیز حیات متفاوتی را یافته است. به یک تعبیر زبان بلوچی در هر کدام از این سه کشور راه متفاوتی را در پیش گرفته است.

برای نجات از زوال و نابودی زبان بلوچی  اولین مساله کتابت است  و باز مهمترین مساله در این زمینه این است که زبان بلوچی  بر چه الفبایی باشد؟ اگر پیگیر بحث باشید نخبگان بلوچ در مرزهای سیاسی متفاوت متاثر از زبان آن کشورها شیوه های متفاوتی را در مورد شیوه نوشتن و الفبا توصیه کردند.

هرچند الگوی مرحوم سید ظهورشاه هاشمی دارد به الگوی مسلط تبدیل می شود و حتی در تنها نشریه بلوچی – مرز پرگهر -از همین روش استفاده می شود اما این الگو برای خیلی از مردم استان ما ناشناخته است.  البته  این الفبای پیشنهادی منطبق با بیان آواها و صدا ها توسط مردم بلوچ است   و لی در عین حال بدلیل عدم آموزش  یکی از مهمترین عواملی است  که سبب توجه کم به کتابها و نشریات  بلوچی می شود .

یکی از بحثهای مهم بلوچ شناسان در تدوین و احیای زبان بلوچی ، بعد از الفبا بحث اصالت لهجه های بلوچی و مرجع قرار گرفتن لهجه ای که کمترین تاثیر را از دیگر زبانها پذیرفته باشد ؛ است. به عنوان مثال در بحث زبان انگلیسی ، دو لهجه انگلیسی و آمریکایی معیار و محل استناد می باشند .

البته داشتن لهجه های زیاد برای یک زبان ، نقطه قوت به حساب می آید و  نه نقطه ضعف و باز یکی از تفاونهای زبان با گویش همین تعدد لهجه هاست. در مورد زبان بلوچی با توجه به لهجه های متعدد آن اختلاف ها زیاد است که کدام اصیلتر است. خیلی ها معتقدند لهجه بلوچی شمال استان( سیستان و سرحد ) متاثر از زبان فارسی است و واژگان زیاد فارسی در آن وارد شده است. به همین دلیل نمی تواند معیار باشد. همین ضعف را برای لهجه جنوب استان بر می شمارند و معتقدند لهجه بلوچی جنوب استان متاثر از زبانهای آفریقایی ، عربی و اردوست. این دسته معتقدند لهجه  نواحی مرکزی بدلیل تاثیر کمی که پذیرفته از اصالت برخوردار است. و لهجه سربازی را اصیلترین می دانند.

 

رازگو بلوچ : مرحوم دینارزهی یادش به خیر، هر دو سه سالی یکبار که پیش می آمد مفتخر به دیدنش شوم، بحث مان سر همین قضیه گل می کرد. ایشان می گفت اهتمام به زبان بلوچی باعث شکوفایی کلیت فرهنگ بلوچی  و قوم بلوچ می شود. من می گفتم اگر بلوچ در عرصه های دیگر بتواند شکوفا شود و سری از سرها در آورد زبانش خودبخود رشد خواهد کرد و از مهجوری به در خواهد آمد.

به نظر می رسد دوستداران سنتی و دست به قلم جامعه بلوچی یعنی آنهایی که شعر می سرایند، کتاب بلوچی نشر می کنند و در انجمن ها گرد هم می آیند با گزینه تقابل راحت ترند. البته شاید لفظ  “تقابل” ترجمه مناسب و گویایی نباشد. اما به هر جهت بلوچی نویسان سنتی با تعصبی خاص به زبان مهجور مانده بلوچی می نگرند و علاقه ای به صرف انرژی برای تولید و نشر فکر به زبان فارسی ندارند.

دانشگاهیان در مجموع به گزینه حفظ طرفین رغبت بیشتری دارند. شاید گزینه دو شان را باید کناره گیری در نظر گرفت. هر چند گزینه جذب هم درحد محدود تری بین شان یافت می شود.

مذهبی هابیشتر به کناره گیری رغبت داشته و  طبعا به فرهنگ و زبان عربی متمایل ترند.

عامه مردم بلوچ را هم می شود به دو دسته تقسیم کرد: تک ستاره هایی که بار ادبیات شفاهی بر دوش شان بوده و هست به طور طبیعی به گزینه تقابل متمایلند. سایرین را هم که اکثریت جامعه شاید باشند باید به به کناره گیری و بی تفاوتی نزدیک تر دانست.

در نهایت باید خاطر نشان کرد که متخصصان گزینه حفظ  طرفین را بیشتر از همه تجویز کرده اند، هر چند هیچ تجویزی در علوم انسانی در کار نیست جز توصیف ماوقع.

ایراهیم حسین بر: برخلاف رازگوی عزیز، بنده چنین اعتقادی ندارم که عامۀ بلوچ به کناره گیری و بی تفاوتی نسبت به فرهنگ و زبان خود علاقه نشان دهد. پس این زبان بدون کتابت و بدون حمایت و دستش کوتاه از رسانه و حکومت را چه قدرتی در طی صدها سال از گزند فراموشی و از خطر طوفان تهاجم مغول و عرب و عجم و استعمار بدر برده است؟ آیا جز عامۀ مردم؟ دانشمندان و پژوهشگران که همه می گویند نخستین عامل در حفظ یک زبان علاقه و محبت مردم به آن و کاربردی ساختن آن زبان است، اگر زبان بلوچی در میان توده های مردم ارزشی نمی یافت، دیرزمانی پیش به تاریخ منقرض شدگان پیوسته بود و اکنون مجالی نیز برای ما نبود که آن را در نشریه و روزنامه و وبلاگ و وبسایت بنگاریم، یا مورد کاوش و بررسی اش قرار دهیم. البته درست است که فرهنگ غالب بدون تاثیر نبوده، اما نه تا آن حد که بلوچ را از احساس تعلق به فرهنگ و زبان خود تهی کند…

وقتی یک برنامۀ کوتاه بلوچی در شبکۀ استانی هامون فرصت سخن گفتن از بلوچ و فرهنگش را میدهد، میبینی که سیل پیغام ها و درخواست ها به صداوسیمای استانی روانه می شود، از تقدیر و تشکر تا خواهش و تمنا برای افزودن به زمان برنامه و تنوع بخشیدن به پخش برنامه ها. این بی تفاوتی نیست بلکه علاقه ای است که شرایط و حتی شاید جبر زمانه پنهانش داشته است و هر نشانه ای و صدایی و تصویری، تجسم خاطرات از یاد رفته را پررنگ تر می کند و امید مردم را افزون تر. بنظر می رسد مسئولین نیز به این حقیقت رسیده باشند که فرهنگ های کوچک تر تهدیدی برای فرهنگ غالب نبوده و می توانند در کنار آن رشد کرده و حتی در غنا و بالندگی آن موثر باشند، چرا که ریشه های مشترک و وابستگی های بسیاری دارند. از همین رو گویا مسئولین نیز تصمیم هایی گرفته اند تا اهتمام بیشتری به فرهنگ و زبان اقوام داشته باشند، هرچند نه بقدری که راضی کننده باشد.

بنابراین سخن گزافی نیست اگر بگوییم پیوند ناگسستنی مردم بلوچ با فرهنگ و زبان خود آنچنان نیرومند بوده که نه تنها آن را خطرات زمان حفظ کرده است بلکه حتی امروز تصمیم های مردد مسئولین کشوری بمنظور توجه به فرهنگ در معرض خطرشان را نیز قوت بخشیده اند.

 

نویسنده:صدیق حسین زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد