ما و فرهنگ دموکراسی

  وقتی حرف از دموکراسی به میان می آید چشم های کنجکاو به این طرف و آن طرف می چرخند و آن را در جایی دور می پندارند، مردمک چشم گشاد می شود تا بهتر ببیند این دنیای رویایی را ، اما هر چه بهتر می بینند پنبه می شود آنچه در ذهن خود رشته اند ، پس در می یابد که در دموکراسی فاصله از حرف تا عمل بسیار است.

وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 همانطور که بسیاری از معادلات ملی و بین المللی را تغییر داد در همان بدو وقوع باعث تحولی مهم نیز در منطقه بلوچستان شد، تحولی که به گمانم اگر شکل نمی گرفت شاید هنوز هم سیستم اداره امور در دست خوانین بود، خوانینی که تا قبل از انقلاب همیشه در رأس بوده اند و با استثمار مردم ، خود را در پیشگاه جکومت مرکزی به عنوان نماینده تام الاختیار مردم بلوچ معرفی می کرده اند و برایشان فرقی هم نمی کرده که این حکومت قاجار باشد یا پهلوی.

آدم ها تغییر کردند ، برنامه ها تغییر کرد و قانون اساسی شکل گرفت ، قانونی که فرصت و قدرت را از مرفهان بی درد و تمایت خواهان گرفت و به مردم هدیه کرد تا هر کس خود نقشش را بر روی صحنه به اجرا بگذارد و با  شکل گیری بازی برد برد، حق به صورت مساوی بین صغیر و کبیر تقسیم شود.

بعد از آن بازی برد خوانین و باخت مردم که خوانین با کمک حکومت در دوران قبل از انقلاب راه انداخته بودند و کار را  به آنجا رسانده بودند که به بهانه ناآگاهی مردم بلوچ ،افرادی غیر بومی را به مجلس شورای ملی آن زمان می فرستادند تا نه از حقوق و منافع مردم محلی بلکه فقط خواسته های شخصی آنان را برآورده کند، «انتخابات» هدیه انقلاب و یکی از همین قوانین برد برد است که در آخر برنده را فقط باید مردم تعیین کنند ، انقلاب این فرصت را به مردم بلوچ هم داد و از زمان وقوع تا هنوز این فرصت ادامه دارد.

اگر نگاهی به انتخابات های برگزار شده در سنوات گذشته در شهرهای بلوچ نشین بیندازیم ، می بینیم که در اکثر آن کسانی از سطوح مختلف جامعه خود را به بوته آزمایش آرای مردم گذاشته اند ، در آخر هم این مردم بوده اند که تصمیم گرفته اند به یک  روحانی رأی دهند و یا یک فرهنگی و حتی به یک سرمایه دار.

انتخابات و فرصت انتخاب شدن رابطه ای مستقیم با دموکراسی و حکومت مردم بر مردم دارند ، رابطه ای برای فهمش فرهنگ دموکراسی و تجربه کردن انتخاب گزینه های مناسب برای مناصب مختلف. پس چشم ها  را جایی دیگر نچرخانید ، گوش ها را تیز کنید، دموکراسی اینجاست در انتخابات.

نویسنده:صدیق حسین زاده